.فصل پنجم تاريخچه انتشار و شيوع مواد مخدر در ايران
ترياك
ترياك يكي از مواد مخدر و زيانبخشي است كه قرنها در ممالك شرق، خوردن و كشيدن آن معمول بود و شيرابه تلخ آن، از خشخاش يا كوكنار به دست ميآيد: «ترياك داراي آلكالوئيدهايي از قبيل مرفين (كه هروئين از مشتقات آنست) و كودئين است، كه هرچند داروهايي مفيد هستند، مواد مخدر اعتيادآور، نيز ميباشند، لودانوم نيز تنتوري از ترياك است.» «1»
بهطوريكه از منابع ادبي و تاريخي برميآيد، ترياك قرنها قبل از استقرار صفويه وجود داشته و از آن چون دارويي استفاده ميكردند. ترياك به معني پازهر يا پادزهر و فازهر بود و معربش ترياق است و براي دفع زهر به كار ميبردند.
قليان كشيدن در عهد صفويه
نويسنده كتاب حدود العالم ضمن توصيف خشخاش مي- نويسد: (شير او ترياك است زهر مار و كژدم را.) يعني شيره ترياك دواي زهر مار است. فردوسي فرمايد:
كه اين آشتي جستن از بهر چيستنگه كن كه ترياك اين زهر چيست چنانكه گفتيم قبل از روي كار آمدن صفويه، استفاده از ترياك معمول بود ولي به جاي
______________________________
(1)- ر. ك: دائرة المعارف فارسي، پيشين، ج 1، ص 638.
ص: 228
ترياك لفظ افيون يا (هيپون) بهكار ميبردند چنانكه ناصر خسرو گويد:
چه حال است اينكه مدهوشند يكسركه پنداري كه خوردستند هيپون *
داد كن ار نام نيك خواهي از يراكعقل تو را، «هزل» دشمن است چو «هيپون» ناصر خسرو
فخر گرگاني، در قصه ويس و رامين از تأثير ترياك در رفع خستگي سخن ميگويد:
شكر هرچند خوش دارد دهان رانه چون ترياك سازد خستگان را مولوي در ديوان كبير فرمايد:
چهدانمهاي بسيار است، ليكن من نميدانمكه خوردم از دهانبندي در آن دريا كفي افيون *
از آن افيون كه ساقي در مي افكندحريفان را نه سر ماند و نه دستار حافظ
قبل از حافظ، سعدي ميفرمايد: «تا ترياق از عراق آيد مارگزيده مرده باشد» در اين جمله نيز ترياق به معني دارو و پادزهر آمده است و حافظ نيز ترياك را به معني دارو بهكار برده است:
دل ما را كه ز مار سر زلف تو بخستاز لب خود به شفاخانه ترياك انداز
نظر قدما درباره ترياك و خواص آن
ميدانيم كه دانشمند بزرگ ايراني، محمد زكرياي رازي و بو علي سينا هردو، از خواص شيره كوكنار اطلاع داشته و در اين باب اظهار- نظرهايي نيز كردهاند؛ تا اواسط قرن نهم هجري، نيز اطباي ايراني از خواص كوكنار به خوبي مطلع بودند؛ با اينهمه هيچ دليلي در دست نداريم كه بگوئيم قبل از عهد صفوي، خوردن شيره كوكنار يا نوشيدن آب آن در ايران متداول بوده است، بعيد نيست كه با جنگهاي ايران و عثماني ... عادت افيونخوري در ايران رواج گرفته باشد، چه اين امر در ميان سپاهيان عثماني متداول بوده است ... در اين عهد اعتقاد عمومي اين بود كه خوردن شيره كوكنار آدمي را دلير ميكند؛ ترياك كه عبارت از تركيب شيره كوكنار، با هل، جوز هندي، دارچين، زعفران، عنبر و يا جوز بويا بود، در دوران سلطنت شاه تهماسب ابتدا بهطور پراكنده در بين اعيان و درباريان بر سبيل تنقل متداول گرديد و سپس اين تركيب به شكلهاي گوناگون ميان توده مردم رواج يافت ... در عهد شاه تهماسب تدريجا به آب كوكنار كه جوشانده پوست خشخاش و فلونيا كه تركيبي از بنگ و حشيش با هل يا دارچين بود، اشاره ميرود ... شاه عباس كه به انضباط ارتش خود علاقه فراوان داشت، شرابخواري را كه يكبار براي مدت كوتاهي منع كرده بود، آزاد كرد ولي نوشيدن آب كوكنار و ترياك خوردن را در بين سپاهيان خويش اكيدا ممنوع كرد؛ با اين حال اقليتي از طبقه ممتاز به خوردن
ص: 229
ترياك معتاد بودند.» «1»
شادروان دهخدا با مراجعه به كتب و آثار مختلف مينويسد:
ترياق معرب ترياك و آن دوايي مركب است معروف، كه چند ادويه را كوفته و بيخته و در شهد آميزند و آن دافع اقسام زهرهاي نباتي و حيواني باشد. (غياث اللغات)
ترا كه مار گزيده است، حيله ترياكستز ما بخواه، گمان چون بري كه ما ماريم ناصر خسرو
اگر داد و بيداد داور شوندبود داد ترياق و بيداد سم ناصر خسرو
در لغتنامه دهخدا، ترياك به معني پازهر است و آن معجوني است كه معربش ترياق است و مطلق پازهر را گويند.
افيون لغتي است جديد كه به جاي ترياك بهكار ميرود، ترياك را از خيلي قديم مي- شناختهاند. بقراط و معاصرين وي ذكري از آن نموده و پزشكان يوناني و رومي آن را بهكار ميبردهاند، ابو علي سينا و رازي اولين پزشكاني هستند كه افعال و خواص ترياك را به وجه كاملي تأليف و تفسير نموده و اين دارو را وارد (تراپوتيك) نمودهاند و در تمام كتب طب قديم ايران فصول جامعي از خواص تراپوتيكي و فرمول معجونهاي گوناگون اين دارو ميتوان يافت كه بهعنوان مسكن قوي بهكار ميرفته است.» «2»
استفاده از ترياك و كوكنار
«نام افيون يا شيره كوكنار «خشخاش» كه اكنون بيشتر به ترياك معروف است، از سه قرن پيش از ميلاد، در آثار يوناني و رومي ديده ميشود، اين سم كشنده كه زماني فقط داروي دردها و از جمله ترياقها و پاد- زهرها بود، ظاهرا از همان عهد، خوردنش به تصور اينكه تسكيندهنده دردها و نيروبخش جسم و علاج بيخوابي است، متداول گشته است.
افيون معرب كلمه «اپيون» «3» و در پارسي هيپون و پيون ميگفتهاند! چنانكه رودكي يازده قرن پيش گفته است:
تلخي و شيرينيش آميخته استكس نخورد نوش و شكر با پيون خوردن ترياك از آغاز دولت صفوي، در ميان ايرانيان بيشتر معمول شد، بسياري از
______________________________
(1)- ابو القاسم طاهري. تاريخ سياسي و اجتماعي ايران، ص 328- 329.
(2)- براي كسب اطلاعات بيشتر رجوع كنيد به لغتنامه دهخدا، حرف ت شماره مسلسل 107، ص 643 و 645.
(3)-Opion
ص: 230
مردم، مخصوصا شاهزادگان و سران دولت و سرداران سپاه و درباريان، به خوردن اين سم جانكاه معتاد بودند و هريك مثل سيگاركشان امروزي، هميشه ترياكدان زرين جواهرنشاني در جيب داشتند.
در اين زمان، مردم ايران و عثماني معتقد بودند كه ترياك مايه قوت و جرئت و جسارت ميشود و بههمينسبب سربازان را پيش از آنكه به جنگ بروند، به خوردن ترياك تشويق مي- كردند، همه سال مقدار زيادي ترياك از خاك عثماني به ايران و هند فرستاده ميشد .. شاه تهماسب در سال 963 هجري قمري كه شرابفروشي را قدغن كرد، ترياكهاي سلطنتي را هم كه به پول زمان نزديك پانصد تومان ارزش داشت، به تصور اينكه مبادا خوردنش از لحاظ شرعي حرام باشد، در آب روان ريخت؛ بيشتر برادران و پسران اين پادشاه ترياكي بودند. سليمان ميرزا و پسر ديگرش شاه اسماعيل، ترياكي بودند و اسماعيل كه جانشين پدر بود، روزي 45 نخود ترياك خالص ميخورد و مقداري فلونيا هم كه تركيبي از بنگ و مواد مخدر ديگر بود، بر آن ميافزود، عاقبت دشمنانش او را با حبهاي فلونيا كه به سمي كشنده درآميخته بود كشتند.
جلال الدين محمد يزدي، در تاريخ خود، گفتاري درباره مبارزه شاه عباس با ترياك و ترياكي دارد: «روزي در مجلس بهشتآئين در سال 1005 هجري قمري مذكور شد كه جمعي از ملازمان خاصه شريف ترياكياند، چون نواب كلب آستان علي با ترياكي بسيار بد بود، فرمود كه ملازمان ما، هركسي ترياكي است يا ترياك را ترك كند، يا مواجب گذشته را باز دهد، من ترياكي و بيهنر نگاه نميدارم.» شاردن و تاورينه، در سياحتنامه و آثاري كه از خود به يادگار گذاشتهاند، از شيوع استعمال ترياك و خطرات آن ياد كردهاند.
پورداود، ضمن اشاره به تبليغات خطرناكي كه بيخبران در پيرامون آثار طبي ترياك ميكنند مينويسد: «... افيون در هرجا كه رفت به نام داروي درد و چاره رنج پذيرفته شد، اما ديري نپائيد كه خود بربادده زندگي و نابودكننده هزاران هزار مردم گيتي گرديد، چنانكه بايد اين داروي ديرين را «آسيب آسيا» ناميد، هنوز هم در اقصي نقاط كشورمان پيرزنها و پيرمردهايي وجود دارند كه به علت بيماري، به افيون روي آوردهاند و بدان خو گرفتهاند، ادبيات ما سرشار از خصوصيت دارويي و رنجزدايي ترياك، حشيش و كوكنار است.»
چگونه شاه اسماعيل دوم را مسموم كردند
شاه اسماعيل، كه مردي شقي و خونخوار بود، دشمنان بسيار داشت، يك شب پس از صرف طعام، با پسر جوان و زيبايي به نام حسن بيك حلواچي اغلي كه معشوق و مصاحب شبانهروزي او بود، با لباس مبدل به قصد گردش بيرون رفت و تا پاسي از شب در كوچهها و محلات و مساجد شهر به گردش و خوردن ترياك و شيريني و تنقلات گذرانيد. نزديك صبح با حسن بيك به خانهاي كه براي او در جوار دولتخانه ترتيب داده بودند و دري به ميدان طويله شاهي داشت رفت و پيش از خفتن باز
ص: 231
قوطي مخصوص فلونياي خود را خواست، فلونيا تركيبي از ترياك و بنگ و مواد مخدر ديگر بود كه به صورت حب ميساختند و در قوطي خاصي براي شاه آماده بود، سر اين قوطي را معمولا حسن بيك معشوق او مهر ميكرد آن شب پريخان خانم با موافقت جمعي از سران قزلباش ... حبهاي فلونيا را به سمي مهلك درآميخته بود، بههمينسبب چون قوطي را به دست حسن بيك دادند، مهر خود را بر سر آن نديد و هرچه شاه را از خوردن فلونيا منع كرد، نشنيد و مقداري زيادتر از معمول در دهان افكند و حبي چند به او داد؛ روز ديگر تا نزديك ظهر شاه از خوابگاه بيرون نيامد.» «1» پس از آمدن وزرا و پزشكان و شكستن در، شاه را مرده و مسموم يافتند. بهاينترتيب اين پادشاه شقي پس از يكسال و نيم سلطنت، در سن 43 سالگي درگذشت.
شاه عباس و ترياك
«شاه عباس در سالهاي اول پادشاهي خود با دو چيز به دشمني برخاست يكي ريش و ديگري ترياك، در سال دهم سلطنت خويش فرمان ريش- تراشي عام داد و اين حكم چنان به خشونت و سختي اجرا شد كه در بسياري از شهرهاي ايران ريش (سادات و صلحا) را هم تراشيدند.
يك سال پيش از آن، يعني در سال 1005 نيز كارمندان ترياكي دربار خود را تصفيه كرده بود ... كشيدن ترياك، يعني دود كردن آن در زمان شاه عباس اول هنوز در ايران معمول نبود و در تاريخهاي زمان او از اين عادت خبري نيست.
محمد طاهر نصرآبادي در تذكره خود انواع مكيفات را چنين نام ميبرد: «حب جدوار، سفوف، خشت در بهشت، حب عنبرين، حب افيون، محلول كوكنار.»
جدوار، ريشه گياهي بوده است بنفشرنگ كه از چين و هند به ايران ميآوردند.
كوكنار
عادت ناپسند ديگر، نوشيدن كوكنار دم كرده بود، پوست خشخاش را مثل چاي دم ميكردند و مينوشيدند، در شهر اصفهان و ساير شهرها، كوكنارخانههاي بسيار وجود داشت.
تاورينه، جهانگرد معروف فرانسوي، در وصف كوكناريان در سفرنامه مينويسد:
«... در شهر، محلهاي مخصوص براي نوشيدن كوكنار هست، مشتريان چون داخل آنجا ميشوند، بيحوصله و مثل مرده ميمانند، اما همين كه دو يا سه فنجان نوشيدند، پرحرف و عصبي ميشوند و باهم به نزاع برميخيزند و سپس آهستهآهسته به صلح ميگرايند و شروع به سخنان بيمعني و خندههاي بيجا ميكنند و به حركاتي ميپردازند كه گويي آنجا حلقه ديوانگانست.
شاه عباس، در روز دوم جمادي الثاني سال 1030 هجري، نوشيدن آب كوكنار را هم
______________________________
(1)- نصر اللّه فلسفي، زندگي شاه عباس اول، ج 1، ص 31.
ص: 232
قدغن كرد، به فرمان او در كوچه و بازار اصفهان جار زدند كه هركس بعد از اين آب كوكنار بنوشد، كشته خواهد شد، زيرا از هشت ماه پيش از آنكه شاه، شرابخواري را قدغن كرده بود، شرابخواران مخصوصا سربازان به سبب نوشيدن آن بيحال و تنآسان و در امور نظامي بيعلاقه و سهلانگار شده بودند، فرمان او به سرعت اجرا شد و در تمام كوكنارخانهها، ظرفها و اسباب مخصوص اين كار را شكستند؛ از آن پس هركس آب كوكنار نوشيد و هر كس كه فروخت بيملاحظه كشته شد، ولي چون شاه دريافت كه ترك چنين عادتي به آساني صورتپذير نيست، به جبران آن شرابخواري را كه هشت ماه پيش ممنوع كرده بود، دوباره آزاد كرد؛ ولي اين عادت ناپسند، متروك نشد؛ و پس از شاه عباس دوباره رونق گرفت و در زمان شاه عباس دوم، چنانكه تاورينه در سفرنامه خود نوشته نوشيدن كوكنار دمكرده رواج كامل داشته است.» «1»
در ايران سرانجام، در اثر فشار افكار عمومي و مراجع بينالمللي و سازمان بهداشت جهاني، «قانون منع كشت خشخاش و استعمال ترياك» در مهرماه 1334 ه. ش به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد و به موجب آن كشت خشخاش و تهيه و ورود مواد افيوني ترياك و شيره و ساير مواد و مشتقات آن و استفاده از اماكن عمومي براي استعمال اين مواد و ساختن و وارد كردن آلات و ادوات آن در سراسر كشور ممنوع گرديد، و حكومت پهلوي از كم شدن عوارض و مالياتها، زيان فراوان ديد.
تنباكو و توتون
كشيدن توتون و تنباكو هم كه پس از كشف قاره امريكا ظاهرا به وسيله سوداگران پرتقالي و هندي از بندرهاي جنوب به ايران آمده بود، در دوره صفويه بسيار متداول گشت؛ برخي از محققان معتقدند كه تنباكو در سال 999 هجري به ايران آمده است ولي چون شاعري به نام اهلي شيرازي كه ظاهرا در سال 942 هجري درگذشته، يك رباعي در وصف قليان نقل كرده، معلوم ميشود كه كشيدن توتون و تنباكو در نيمه اول قرن دهم ... در ايران متداول شده بوده است:
قليان ز لب تو بهرهور ميگرددني در دهن تو نيشكر ميگردد
بر گرد رخ تو دود تنباكو نيستابريست كه بر گرد قمر ميگردد كشت تنباكو نيز ظاهرا در سالهاي اول قرن يازدهم، در ايران متداول شده است، بهطوريكه از تواريخ و سفرنامههاي زمان شاه عباس برميآيد، كشيدن قليان و چپق در آغاز سلطنت وي چندان رونق نداشته و از اواسط پادشاهي او معمول گشته است ... شاه عباس با تنباكو و قليان هم سخت مخالف بود و سعي فراوان كرد كه مگر اين عادت ناپسند تازه را، از
______________________________
(1)- ر. ك: زندگي شاه عباس، پيشين، ج 2، ص 271 به بعد.
ص: 233
ايران براندازد، ولي موفق نشد، در اواخر پادشاهي او كشيدن قليان و چپق بهقدري مرسوم شده بود، كه اعيان و سران دولت حتي در سواري و گردش و سفر قليان همراه ميبردند و همچنان سواره ميكشيدند. قليان كشيدن كمكم در ميان ساير مردم هم رايج شد، در ميهمانيها اول چيزي كه پيش ميهمان ميگذاشتند قليان بود، در مدارس و محافل علمي معلم و شاگرد قليان زير لب داشتند، در ماه رمضان هنگام افطار پيش از هرچيز، روزه را با دود قليان ميگشودند.
زن ايراني با لباس خانه در حال كشيدن قليان
كوزه قليان به چند صورت ساخته مي- شد، شيشهاي، گلي، از جوز هندي يا نارگيل و كدويي، كه از پوست نوعي كدو ميساختند.
قليان كشيدن غالبا با نوشيدن قهوه نيز همراه بود. تنباكو را از بغداد و كردستان و عراق عرب ميآوردند و در اصفهان، دكانهاي تنباكوفروشي از كيسههاي توتون و تنباكو انباشته بود، تنباكويي كه به وسيله تجار انگليسي از اروپا به ايران وارد ميشد، از تنباكوهاي ديگر مرغوبتر بوده، در ايران تنباكو بيشتر در گيلان و كردستان كاشته ميشد.- نوشتهاند كه شاه عباس، يك روز كه جمعي از سران كشور در مجلسي ميهمان وي بودند، دستور داد تا همه سرقليانها را با پهن خشك و كوبيده اسب، چاق كردند و براي سرداران و ميهماناني كه قليان ميكشيدند به مجلس آوردند، سپس رو به ايشان كرد و گفت: «ببينيد كه اين تنباكو چطور است؟ آن را وزير همدان براي من فرستاده، و مدعي است كه بهترين تنباكوي دنياست. همه كشيدند و تعريف كردند ... آنگاه شاه رو به قورچيباشي كرد و گفت: ميل دارم عقيده خود را بدون تعارف بگويي. قورچيباشي گفت: به سر مقدس قبله عالم كه از هزار گل خوشبوتر است، شاه نظري به تحقير بر او افكند و گفت «مردهشوي چيزي را ببرد كه نميتوان آن را از پهن تشخيص داد.» «1»
عاقبت نيز كشيدن تنباكو و توتون را قدغن كرد، در سبب اين كار نوشتهاند، هنگامي كه در سال 1027 هجري قمري، خليل پاشا سردار عثماني را شكست داد، مواجب يكساله سربازان را يكجا پرداخت و چون شنيد سربازان هرچه دارند صرف كشيدن توتون و تنباكو ميكنند، اينكار را قدغن كرد، به حكم او، اگر كسي چپق ميكشيد بيني و لبانش را ميبريدند؛ در همان ايام چون شنيد تاجري كه از اين حكم بيخبر بود، با چندبار تنباكو، به اردو آمده است، فرمان
______________________________
(1)- سفرنامه شاردن، پيشين، ج 2، ص 307.
ص: 234
داد او را با بارهاي تنباكويش بر توده هيزمي افكندند و آتش زدند ... با اينهمه پس از مرگ شاه عباس، بار ديگر كشيدن توتون و تنباكو رواج گرفت و بسياري از مردم ايران به اين عادت كه هنوز هم باقيست گرفتار شدند، حتي در همان زماني كه شاه عباس كشيدن تنباكو را قدغن كرده بود، در دستگاه امام قلي خان، امير الامراي فارس قليان ميكشيدند.
رواج توتون و تنباكو در زمان شاه صفي و شاه عباس دوم و بعد از آن، روزبهروز بيشتر شد و با آنكه اين پادشاهان نيز مكرر كشيدن تنباكو و توتون را قدغن كردند، نتوانستند مردم ايران را از اين عادت زيانبار بازدارند و سرانجام خود نيز اسير قليان و چپق شدند.
صائب تبريزي شاعر معروف كه از عاشقان تنباكو بوده، درباره ترك ميخواري و قلياني شدن خود نيز غزلي ساخته كه مطلع آن اينست:
شستم لب پياله ز آب شراب تلخكردم به دود تلخ قناعت ز آب تلخ و مينويسد:
«روزها است كه اين سودازده آفرينش و اين سياهنامه قلمرو بينش، گردن طاقت از خط جام و دامن رغبت از شرب مدام كشيده، در حلقه سلسلهمويان و دايره سوختگان تنباكو درآمده، ميناي مي را به طاق نسيان گذاشته و ديده ساغر را نمك فراموشي انباشته ... و از شعله آواز مطرب، به غلغل قليان قناعت كرده ...» «1»
قليان كشيدن
كارري، در سفرنامه خود ميگويد: توتون نيز در ايران استعمال ميشود «... ايرانيان آن را خيس ميكنند و در سر چپق بزرگي مي- گذارند و بر روي آن چند ذغال سرخشده قرار ميدهند، ته چپق نيز در تنگ پرآبي قرار دارد و هنگام كشيدن اين چپق، دود از درون آن گذشته به دهان چپقكش ميرسد. نام اين، «پيپ» در ايران «قليان» است ... ايرانيان افيون نيز بهكار ميبرند، قانون مذهبي ايران استعمال مشروبات الكلي را به علت مستي آوردن آنها حرام كرده است، درحاليكه مستي و تخدير افيون لطيفتر و طولانيتر از مشروبات الكلي است ... عدهيي از ايرانيان در شبانهروز معادل نيم درهم ترياك استعمال ميكنند، درصورتيكه خوردن يا كشيدن يك پانزدهم اين مقدار براي يكنفر اروپايي مرگآور است؛ ترياكيان: بيحال، رنگپريده و كندذهن ميباشند، غير از قهوه، عدهيي مشروب ديگري به نام كوكنار ميآشامند، براي صرف آن به محلهاي مخصوصي ميروند، پس از صرف دوسه جام، مسخرگي و شوخي سر ميدهند، ولي اين شوخيها به جنگ و جدالي منتهي نميشود ...» «2»
______________________________
(1)- زندگي شاه عباس، پيشين، ج 2، ص 277 به بعد.
(2)- سفرنامه كارري، پيشين، ص 143 و 145.
ص: 235
قهوهخانهها در عهد صفويه
اشاره
بنا به نوشته شاردن، قهوهخانهها در دوره صفويه عبارت از تالارهاي بزرگ و مصوري بود كه طبقات مختلف در آن جمع ميشدند؛ بسياري از قهوهخانهها، بهويژه در شهرهاي بزرگ، داراي حوض آبي در وسط بود. در اطراف تالار، سكوهايي قرار داشت كه مردم روي آن مينشستند. با اينكه قهوهخانهها از آغاز روز باز بود، معمولا شبها بيشتر طبقات مختلف براي وقتگذراني به آنجا روي ميآوردند «قهوه به طرز بسيار تميزي به سرعت تمام و احترام ما لا كلام تقديم مشتريان ميگردد و در قهوهخانهها مردم به صحبت ميپردازند، زيرا در اينجاهاست كه خبرهاي تازه مطرح ميگردد؛ و سياسيون با كمال آزادي و بدون هيچگونه نگراني، از حكومت انتقاد ميكنند، حكومت نيز از گفتگوي مردم نميهراسد.» «1»
در قهوهخانه، عدهاي به شطرنجبازي و ديگر تفريحات مشغول ميشوند و جمعي به- گفتههاي نقالان، شاعران و درويشان گوش فراميدهند، گاه اتفاق ميافتد كه چند نفر در يك تالار بزرگ به سخنراني و نقل داستاني مشغول ميشوند و هريك عدهاي را گرد خود جمع ميكنند.
خصوصيات قهوهخانهها
«در عهد شاه عباس، در بيشتر شهرهاي بزرگ ايران، مخصوصا در قزوين و اصفهان، قهوهخانههاي متعدد دائر بود. در اصفهان قهوه- خانههاي معروف بيشتر در اطراف ميدان نقش جهان بود؛ قهوهخانههاي اصفهان بزرگ بود و ديوارهاي سفيد پاكيزه داشت. درهاي قهوهخانه از چند سو به خارج باز ميشد و بيشتر آنها را به يك صورت و يكاندازه پهلوي يكديگر ميساختند، غالبا ميان آنها ديوار و پردهاي نبود و از درون هريك، قهوهخانه همسايه نيز ديده ميشد و چنين مينمود كه همه يك دستگاه هست.
در اطراف قهوهخانه، طاقنماها و شاهنشينها ساخته بودند كه با قالي و فرشهاي ديگر مفروش و نشيمن مشتريان و تماشاگران بود و همه در آنجا بر زمين مينشستند، شبها چراغهاي فراواني را كه از سقف قهوهخانه فروآويخته بودند، ميافروختند، در ميان قهوهخانه هم حوضي بزرگ بود كه هميشه آب پاك و روشني اطرافش فروميريخت و هنگام شب، زمين نيز از انعكاس چراغهاي سقف و چراغهاي ديگري كه در اطراف حوض ميچيدند، چون آسماني پرستاره به نظر ميرسيد.
طبقات مختلف مردم از اعيان و رجال دربار و سران قزلباش، تا شاعران و اهل قلم و نقاشان و سوداگران، براي گذرانيدن وقت و ديدار دوستان و سرگرم ساختن خود، به بازيهاي مختلف يا مناظرات شاعرانه و شنيدن اشعار شاهنامه و حكايات و قصص و تماشاي رقصهاي
______________________________
(1)- نقل و تلخيص از سفرنامه شاردن، ج 4. ص 276 به بعد.
ص: 236
گوناگون و بازيها و تفريحات ديگر به آنجا ميرفتند. در زمان شاه عباس، كارگران قهوهخانه را بيشتر از پسربچگان خوبروي گرجي و چركسي و ارمني انتخاب ميكردند، از آنجمله جمعي به خدمت مشتريان مشغول بودند و جمعي با زلفهاي بلند و لباسهاي فريبنده، به رقصها و بازيهاي گوناگون ديگر ميپرداختند، بههمينسبب قهوهخانهها بيشتر ميعادگاه صورتپرستان و شاعران دل در كف و هوسبازان بود، از قهوهخانههاي معروف اصفهان در زمان شاه عباس، قهوهخانههاي عرب، بابا فراش، حاجي يوسف و قهوهخانه طوفان را نام بردهاند.
قهوهخانه طوفان به سبب وجود جوان خوبرويي كه بدين نام در آنجا خدمت ميكرد، شهرت يافته بود، شاه عباس نيز گاهگاه به آنجا ميرفت ... وضع قهوهخانهها، از زمان شاه- عباس اول تا آغاز سلطنت شاه عباس دوم، بدين منوال بود، در زمان اين پادشاه، وزير اعظم او خليفه سلطان كه مردي متدين و متعصب بود، به كار گماشتن پسربچگان خوبروي را در قهوه- خانهها قدغن كرد و از رقص و آوازهاي ناپسند جلوگيري نمود، از آن پس، در قهوهخانهها مردم با نوشيدن قهوه و كشيدن قليان و چپق و بازيهاي مختلف مثل شطرنج و نرد و گنجفه و پيچاز و تخممرغبازي و امثال آنها سرگرم ميشدند.
ورقهاي گنجفه از چوب ساخته ميشد و تصاوير آن را، گاه نقاشان استاد و چيرهدست ميكشيدند، ظاهرا عده اوراق گنجفه نود و مركب از هشت رنگ مختلف بوده است، ملا واهب قندهاري از شاعران عصر صفوي درين بيت به ورق گنجفه اشاره كرده است:
مانند آن ورق كه ز سر واكند كسيحسنت به چرخ گنجفه داد آفتاب را بازي پيچاز، كه تا چندي پيش هم در ايران متداول بود، نطعي از پارچه ماهوت شبيه به صفحه شطرنج داشت كه روي آن با مهرههايي از گوشماهي بازي ميكردند.
تخممرغبازي كه هنوز هم در ايران معمول است، در دوره صفوي از بازيهاي متداول بود و حتي شاه عباس خود نيز گاه با مردم كوچه، تخممرغبازي ميكرد، چنانكه شرح آن در فصل تفريحات شاه خواهد آمد.
... در قهوهخانه، شاهنامه و داستانهاي حماسي ديگر نيز خوانده ميشد و بسياري از مردم براي شنيدن شاهنامه به آنجا ميرفتند، شاهنامهخواني كار آساني نبود و بيشتر شاهنامه- خوانان، خود شاعر و اديب بودند؛ از جمله ملا مؤمن كاشي معروف به يكهسوار كه وضع و لباس و اطوار خاص داشت ... به قهوهخانه ميرفت و شاهنامه ميخواند و قسمتي از آنچه در اين كار نصيبش ميشد به درويشان و مستمندان ميداد ... قصهگويي و مدح علي (ع) و داستان- پردازي و گفتارهاي ديني هم در قهوهخانهها مرسوم بوده است. شاعران و مداحان و نقالان در ميان قهوهخانه بالاي منبر يا چهارپايهاي ميايستادند و در ضمن خواندن اشعار، يا نقل داستانها عصايي را كه در دست داشتند، به وضع خاصي حركت ميدادند.
ص: 237
شاه عباس گاه شاعران را در حضور خود به مشاعره و مناظره يا بديههسرايي برمي- انگيخت، و هريك را كه بر ديگري پيروز ميشد، با تحسين و جايزه تشويق ميكرد، تقي الدين محمد اوحدي بليالي، در وصف يكي ازينگونه مجالس مينويسد كه شاه عباس در سال 1000 هجري قمري، پس از كشتن يعقوب خان ذو القدر حكمران شيراز و مطيع ساختن فارس، به اصفهان آمد، مردم، شهر را آئين بستند و چراغان كردند، شاه شبهنگام با گروهي از سرداران و نديمان و شاعران به تماشاي چراغان رفت، در ميدان نقش جهان، تقي الدين اوحدي اين رباعي را درباره چراغان ساخت و تقديم كرد:
ميدان صفاهان كه ز ماه و پروينصد داغ نهاده بر دل چرخ برين
نه گشته چراغان كه پي سجده شاهافتاده كواكبند بر روي زمين شاه اين رباعي تملقآميز را پسنديد و شاعر را تحسين كرد و از شاعران ديگر خواست كه در همان مجلس اشعاري در وصف چراغان بسازند. اوحدي مينويسد كه در اين مجلس ياران و همصحبتان و مجلسيان از اكابر و اعزه بر روي زمين ميدان بيتكلفانه نشسته، صحبت بامحبت ميداشتند و آن شهريار عاليمقدار عصا در دست بر سر پا ايستاده بود. (كتاب عرفات عاشقين، نسخه خطي كتابخانه ملك).
شاه عباس به شاعران شوخطبع و هزال توجه و ملاطفت ميكرد ... وقتي به شكار رفته بود و حسن بيك را همراه نبرده بود، شاعر اين بيت معروف را بدين مناسبت براي او فرستاد:
سحر آمدم به كويت به شكار رفته بوديتو كه سگ نبرده بودي به چه كار رفته بودي ... شاه به چراغاني و آتشبازي علاقه داشت و هروقت كه به يكي از شهرهاي بزرگ ايران ميرفت، يا از سفري به پايتخت برميگشت، دستور ميداد، شهر را چراغان كنند و وسائل آتشبازي را فراهم آورند؛ اينگونه تشريفات غالبا چندين شب دوام مييافت ... و تحمل خرج آن بر مردم دكاندار و كاسب دشوار ميشد، اتفاقا يك شب كه شاه با گروهي از نديمان در بازار به تماشاي جشن و چراغان سرگرم بود، چشمش به جثه سگ ولگرد افتاد، پس رو به سگ لوند (نام مردي شوخطبع) كه از جمله همراهان بود كرد و به شوخي گفت: «سگ، فرزندانت بسيار شدهاند.» حسن بيك جواب داد: قربان چاكر زن ندارد كه فرزندي داشته باشد. شاه باز گفت ... سگ لوند جواب داد: عرض كردم، چاكر هنوز زن نگرفتهام كه فرزندي داشته باشد. شاه ابرو درهم كشيد و گفت: «سگ مكرر شده و مكرر گفتن لطفي ندارد.» سگ لوند جواب داد: «آري مكرر شده ولي نهچندانكه آئينبندي و چراغان شما» شاه مقصود وي را دريافت و فرمان داد چراغاني را برچيدند.
«... روزي شاه عباس از خواجه هدايت اللّه رازي شاعر ... خواست كه قطعهاي بيمعني
ص: 238
بر وزن اسكندرنامه نظامي بسازد. شاعر مدعي شد كه اگر شاه براي هر شعر يك عباسي بدهد، تمام خمسه نظامي را با اشعار بيمعني تقليد خواهد كرد، شاه عباس پذيرفت، مشروط بدانكه به جاي هر شعر معنيداري، يك دندانش را بكنند، چندي بعد شاعر خمسه بيمعني خود را تقديم شاه كرد، چون سه شعر او را بامعني يافتند سه دندانش را كندند و در مقابل باقي اشعار كه بيمعني بود، عباسيهاي فراوان گرفت.» «1»
نگراني شاه عباس از بحث و انتقاد
تاورينه، جهانگرد فرانسوي در سفرنامه خود مينويسد: «شاه عباس چون دريافت كه مردم در قهوهخانهها به گفتگوهاي سياسي و دولتي ميپردازند و ممكن است اين گفتگوها به توطئه و فتنهانگيزي منتهي شود، تدبيري بهكار زد تا مردم را از دير ماندن در قهوهخانهها بازدارد؛ به دستور او هر روز صبح پيش از آنكه كسي به قهوهخانه رود ملايي بدانجا ميرفت و مشتريان را با گفتن مسائل ديني و نقل و تاريخ و شعر سرگرم ميكرد و بعد از دوسه ساعت از جا برميخاست و به حاضران ميگفت كه ديگر وقت كار است برخيزيد و به دنبال كسبوكار خود برويد.» «2»
«... روزي ملا شكوهي با امير الهي شاعر ديگر، در قهوهخانه عرب كه پسران زلفدار در آنجا بودند نشسته بود، كه شاه عباس به قهوهخانه ميآيد، از ملا شكوهي ميپرسد، چكارهاي؟
ميگويد: شاعرم، شعر از او ميطلبد، اين بيت را ميخواند:
ما بيدلان به باغ جهان همچو برگ گلپهلوي يكديگر همه در خون نشستهايم شاه تحسين ميفرمايد و ميگويد، كه عاشق را به برگ و گل تشبيه كردن اندكي ناملايم است.» «3»
قهوهخانهها از دوره صفويه تا پايان عهد قاجاريه كمابيش داير و مركز تجمع و ملاقات مردم بود.
اندرز صدر اصفهاني به قهوهچي و پاسخ شجاعانه او
«معروف است حاجي محمد حسين خان نظام الدوله، معروف به صدر اصفهاني بيرون شهر اصفهان به قهوهخانهاي رفت، صحبتش با قهوهچي گرم شد از كار و بار قهوهچي پرسيد. گفت: ميگذرد، تعريفي هم ندارد. محمد حسين خان گفت: چرا نميروي جاكشي كني؟ سودش بيشتر است. گفت شما دستتان در كار است بهتر ميدانيد.» «4»
______________________________
(1)- نقل و تلخيص از كتاب زندگي شاه عباس اول، پيشين، ج 2، از ص 35 به بعد.
(2)- همان كتاب، ص 316 و سفرنامه تاورنيه، ص 602.
(3)- ر. ك: تذكره نصرآبادي، چاپ تهران، ص 339.
(4)- ر. ك: خاطرات و خطرات، پيشين، ص 132.
ص: 239
كشيدن تنباكو و ترياك
تاورنيه مينويسد: «ايرانيها از زن و مرد بهطوري به كشيدن تنباكو عادت دارند كه قطع تنباكوي آنها با قطع حيات برابر است؛ اغلب آنها از نان ميتوانند بگذرند ولي از تنباكو نميتوانند صرفنظر كنند، عملهها به محض اينكه دخلي ميكنند، يا مزدشان را ميگيرند؛ اول، يك قسمتي براي تنباكو، كنار ميگذارند، باقي را نان و ميوه ميخرند ... گاهي اتفاق ميافتد كه شاه هوس ميكند كه كشيدن تنباكو را قدغن نمايد، چنانكه گاهي شراب را منع ميكند، اما مدت قدغن تنباكو ممكن نيست به طول بينجامد، خاصه اينكه از عايدات و دخل شاه خيلي كم ميشود زيرا تنها شهر اصفهان، هر سال چهل هزار تومان ماليات تنباكو به او ميدهد ...» تاورنيه در صفحه 942 سفرنامه خود بار- ديگر به اين عادت زيانبخش ايرانيان اشاره ميكند و مينويسد: «ايرانيها زن و مرد بهطوري از جواني معتاد به كشيدن تنباكو شدهاند كه يك كاسبي كه روزي پنج شاهي بايد خرج كند، سه شاهي آن را به مصرف تنباكو ميرساند و ميگويند اگر تنباكو نميداشتيم، چطور ممكن بود كيف و دماغ داشته باشيم. در ماه رمضان ... اول چيزي كه براي افطار آماده ميكنند، قليان است، بعضيها خود اقرار دارند كه استعمال اينقدر دود براي آنها مضر است، اما ميگويند چه كنيم، عادت شده است ... ديگر از عادات بد و حيرتانگيز آنها استعمال ترياك است ... ابتدا به اندازه سر سنجاق بعد كمكم زياد ميكنند تا به نصف فندق ميرسد و وقتي كه كار ترياك به اين مقدار رسيد، ديگر قدرت ترك كردن آن را ندارند، معتادين در جواني رنگشان زرد ميشود و رمق حرف زدن ندارند، يك قسم مشروب ديگر هم دارند كه كوكنار ميگويند و آن شربتي است كه از تخم خشخاش ترتيب ميدهند، ميجوشانند و ميخورند، خانههاي مخصوص براي اينكار هست كه كوكنارخانه ميگويند، طالبين اين مشروبات در آنجا جمع ميشوند و حالت آنها تماشايي است ... چه حركات مضحكي از آنها سر ميزند ... باز يك قسم شراب ديگر دارند كه خيلي بدمزه و تلخ است و آن را بنگ ميگويند و از برگ شاهدانه ميگيرند و بعضي ادويه هم داخل آن ميكنند و از همه مشروبات قويتر است، هركس از آن بخورد به حال جنون ميافتد ... مدت قليلي است كه ازبكها در ايران كشيدن چرس را معمول كردهاند ... در دماغ، اثرهاي مختلف دارد، گاهي مسرتبخش و زماني حزنانگيز است.» «1»
استعمال (بنگ) در قرون اخير نيز در ايران معمول بوده و طبقات مرفه براي تفريح خاطر خود از اين گياه زيانبخش بهكار ميبردند؛ در تاريخ كرمان ميخوانيم كه «محمد قاسم- خان دامغاني و ساير سركردگان بلده و بلوكات كرمان، و جاهاي ديگر كه ملتزم اردو بودند، هر شب و هر روز، در چادر عباس قلي ميرزا احضار شده، هريك به خطايي بلند و منصبي ارجمند
______________________________
(1)- تلخيص از سفرنامه تاورنيه، ص 791 و 942 به بعد.
ص: 240
مخاطب و سرافراز ميشوند و شبها از باده مينا و معجون خضراء سرگرم ميشدند و به هركدام از امراء حاضر، حكومت مملكتي از ممالك ايران و سرداري سپاه و سررشته وزارت از امور دولتي و استيفاء اداره مملكتي داده ميشد.
معجون خضراء، كنايه از بنگ است، اصولا بنگ در اصطلاح قديم فقط به كلمه سبز تعبير ميشده است:
هرگه كه من از سبز طربناك شومشايسته سبز خنگ افلاك شوم
با سبز خطان سبزه خورم در سبزهزان پيش كه همچو سبزه در خاك شوم» «1» ملك فخر الدين كرت
حتي به مناسبت سبزي بنگ، عوام آن را (آقا سيد) هم ميگفتهاند، ادوارد براون، هنگامي كه به كرمانشاه آمده است، در منزلي قلياني برايش چاق ميكنند كه ظاهرا (آقا سيد) در آن بهكار رفته بوده است.» «2»
شاه سلطان حسين نيز در سال اول حكومت خود به وزير و داروغه كاشان دستور ميدهد كه «ساكنان خطه ايمان ... دست به آلت قمار دراز نكرده ... پيرامون آن عمل شنيع نگردند و كل وجوه بيت اللطف و قمارخانه و چرسفروش، و بوزهفروش ممالك محروسه را كه هر ساله مبلغهاي خطير ميشد به تخفيف و تصدق فرق فرقد ... مقرر فرموديم ... بدكاران در حضور اهالي ... توبه كنند، مرتكبين محرمات مذكوره را تنبيه و تأديب ... هرگاه استمرار بدان افعال ذميمه نمايد، بر نهج شرع مطاع حد جاري ... به نوعي تنبيه نمايند كه موجب عبرت ديگران گردد ... اهالي و اوباش را نيز از كبوترپراني و گرگدواني و نگاه داشتن گاو و قوچ و ساير حيوانات جهت جنگ و پرخاش كه باعث خصومت و عناد است ... ممنوع ساخته ... فروگذار ننمايند، شوال 1106.» «3»
شاه اسماعيل سوم، در دوران كوتاه زمامداري خود دستور داد «قهوهخانههاي اصفهان تعطيل شوند، درحاليكه قهوهخانهها براي مردم ضرري نداشت و مردم با نوشيدن قهوه و شربت، رفع خستگي ميكردند ... مردم اصفهان عادت كرده بودند كه صبحانه را در قهوهخانه تناول نمايند ... تعطيل قهوهخانهها مردم اصفهان را كسل كرد، عدهاي از كاركنان قهوهخانهها گرفتار بيكاري و گرسنگي شدند؛ مردان اصفهاني نميدانستند كجا صبحانه بخورند، وسط روز يا بعد از خاتمه كار، براي رفع خستگي كجا بروند ... حكم ديگر شاه اسماعيل سوم اين
______________________________
(1)- ر. ك: تاريخ كرمان، ص 377 به بعد.
(2)- ادوارد براون، يكسال در ميان ايرانيان، ترجمه ذبيح اللّه منصوري.
(3)- حسن نراقي. آثار تاريخي كاشان، ص 332.
ص: 241
بود كه كسي اجازه ندارد روز جمعه در كنار زايندهرود بنشيند و تفريح كند.
اصفهانيها معمولا روزهاي جمعه با غذا از منزل خارج ميشدند و پس از خوردن ناهار و تفريح و هواخوري هنگام عصر به منزل خود برميگشتند. ديگر از فرمانهاي شاه اسماعيل سوم (كه خود شبها به انواع مفاسد و منكرات دست ميزد) اين بود كه بازار اصفهان و دكانهاي ديگر بايد هنگام غروب آفتاب تعطيل شود و دكاندارها به مساجد بروند و عبادت كنند ... اصفهان در بين شهرهاي ايران يگانه شهري بود كه زندگي شبانه داشت و اين زندگي شبانه را شاه عباس بهوجود آورد ... جهانگردان خارجي كه وارد اصفهان ميشدند ميگفتند كه اصفهان يگانه شهر ايران است كه هنگام شب، روشن ميباشد و شهرهاي ديگر از غروب آفتاب تاريك ميشود.» «1»
شك نيست كه اگر اسماعيل سوم مانند شاه عباس و كريمخان زند از عقل سليم برخوردار بود به صدور اين قبيل احكام مبادرت نمينمود و مردم را از تفريحات سالم محروم نميكرد، يكي ديگر از فرامين ابلهانه او اين بود كه مردم را مجبور ميكرد كه فقط در روز- هاي بخصوص سر را بتراشند و ريش را اصلاح كنند، هركس ريش خود را در غير ايام مقرره بتراشد محكوم به مجازات چوب خوردن بود، در نتيجه، صنف سلماني مجبور شدند كه هر هفته سه روز دست از كار بكشند ...» «2»
استفاده از مواد مخدر پس از صفويه همچنان ادامه يافت و تا حدود نيمقرن پيش ترياك بهطور علني در قهوهخانهها معمول بود ولي از آن پس به تدريج در اثر فشار سازمانهاي بينالمللي دولت محدوديتهايي براي معتادين ايجاد كرد ولي كشيدن قليان و چپق نيز همچنان دوام يافت. چپق مانند قليان «وسيلهايست براي دود كشيدن و اساسا مركب از لولهيي است كه از يك طرف به سر چپق متصل ميشود، چپق از ديرباز مورد استفاده قرار ميگرفته است، پس از استعمال توتون در اروپا در اين قاره نيز از آن استفاده شده است؛ منتها چپقهاي اروپائيان، لولهيي كوتاه دارد، پس از ورود توتون به عثماني، لوله درازي براي آن ساختند و آن را چوپوق ناميدند.» «3»
از دوره قاجاريه، در اثر اشاعه و انتشار افكار جديد، مردم بااطلاع و اروپاديده و تحصيلكرده متوجه زيانهاي مواد مخدره مخصوصا ترياك و چپق شدند و در محافل و مجالس خصوصي عليه اين مواد زيانبخش داد سخن ميدادند، از جمله در ميان متأخرين حاج پيرزاده نائيني با كشيدن دخانيات مخالف بود؛ «ميگويند، هرجا زارعي را ميديد كه به كشيدن چپق
______________________________
(1، 2)- ژان گوره، خواجه تاجدار، ص 173، 180.
(3)- ر. ك: دائرة المعارف فارسي، ص 793.
ص: 242
مشغول است، چپق او را ميشكست و در بهاي آن وجهي ميداد و ميفرمود: برو آبنبات بخر و بمك، تا مگر از شر توتون برهي.» «1» كجاست حاج پيرزاده تا ببيند كه بسياري از نوجوانان امروزي ما، به جاي ورزش و تفريحات سالم ديگر از بام تا شام با ولعي تمام سيگار ميكشند و با اين كار تيشه به ريشه سلامتي خود ميزنند.
قليان كشيدن نيز از دوره صفويه به بعد همچنان دوام يافت؛ سرهنگ دروويل قليان كشيدن طبقات ممتاز را در عهد قاجاريه بر روي اسب چنين توصيف ميكند: «ايرانيان به هنگام سفر با اسب، ضمن راه نيز قليان ميكشند، براي اينكار لولههاي نرم و سبكتري به طول 15 يا 20 پا به تنه قليان وصل ميكنند، در اين صورت پيشخدمت قليان چاقشده را در دست راست و دهنه اسب را در دست چپ ميگيرد و ارباب چند قدم جلوتر به حال قليان كشيدن پيش ميرود ...» «2»
سماور
در دوره سلطنت شاهرخ نوه نادر شاه براي اولين بار سماور از روسيه وارد ايران شد، تا مدت هشتاد سال همواره سماور از روسيه وارد ايران ميشد، تا دوران صدارت امير كبير فرارسيد، وي صنعتگران ايراني را تشويق كرد كه سماور بسازند؛ از سماور در آغاز امر براي تهيه قهوه استفاده ميكردند، بعدها كه چاي وارد ايران شد، از سماور براي آماده كردن چاي نيز استفاده شد ...» «3»
چاي
درخت يا درختچهايست كه از برگ آن براي تهيه چاي استفاده ميشود، بوته اصلي چاي سبز است و اصلش از آسياي شرقي است، ارتفاع آن ممكن است به ده متر برسد ولي چون شاخ و برگهاي آن را ميبرند، معمولا به- ارتفاع حدود 5/ 1 متر ميرسد. هندوستان، سيلان و اندونزي از مراكز مهم تهيه چاي است؛ از پنجاه سال پيش، كشت آن در ايران معمول گرديد و تا پنجاه سال، قابل بهره دادن است، برگها را هنگام شدت رويش، با دست چيده پلاسانده، لوله كرده، خشك ميكنند، خاصيت محرك چاي به سبب تئين آنست، دمكرده چاي، پس از آب، بيشترين مشروبي است كه در ايران مصرف ميشود.» «4»
تاريخچه چپق و قليان
شادروان كسروي با تأسف بسيار در مقدمه رساله كوچكي كه بهعنوان تاريخچه چپق و قليان منتشر كرده است ميگويد: «يكي از كارهايي كه امروزه در سراسر جهان رواج يافته و بيشتر مردمان از زن و مرد و پير و جوان و دانا و
______________________________
(1)- مقدمه ايرج افشار در سفرنامه حاجي پيرزاده نائيني، صفحه پنجاه و هشتم.
(2)- ر، ك: سفرنامه سرهنگ دروويل، پيشين، ص 96.
(3)- ر. ك: خواجه تاجدار، پيشين، ص 168.
(4)- تلخيص از دائرة المعارف فارسي، ص 793.
ص: 243
نادان و شهري و روستايي به آن ميپردازند (دودكشي) يا بهتر بگويم: فروبردن دود توتون و تنباكوست». سپس به بيان تاريخچه دودكشي ميپردازد: «صده هفدهم ميلادي در اروپا دوره رواج دودكشي بود، در اين صده، دودكشي از انگلستان به همهجاي اروپا رسيد، بلكه چنانكه خواهيم ديد به آسيا و آفريقا نيز پا نهاد، با آنكه در همهجا دولتها دشمني مينمودند و كشيشها آواز بههم داده، دودكشان را بيدين ميخواندند و در همهجا بند و زندان و كيفرهاي سختتر ديگر بهكار ميرفت، با همه اينها رواج دودكشي روزافزون بود.» سلطان مراد عثماني با رواج دخانيات به سختي مبارزه ميكرد، چنانكه يكبار به او خبر دادند كه در فرودگاه (اوچبكار) چهارده تن پنهاني در جايي نشسته دود ميكشند، پادشاه با رخت ناشناس ناگهان بر سر ايشان رسيد و همگي را دستگير كرد و كشت ...
در حلب نيز 20 نفر گرفتار گرديده كشته شده بودند ...»
با تمام اين اقدامات، مبارزه با مواد مخدر، مؤثر نيفتاد، بازرگانان به نقل و انتقال اين ماده زيان- بخش كمك كردند، دولتها در مقام مبارزه، بر آن شدند كه بر مواد دودزا مالياتهاي سنگين ببندند و اين اقدام و تلاش نيز مؤثر نيفتاد، بلكه بر عايدات دولتها، مقدار معتنابهي افزوده شد، بههمينعلت دشمني دولتها به تدريج به دوستي مبدل شد. از دوره صفويه به بعد چنانكه گفتيم اين ماده زيانبخش به زن ايراني با قليان يكصد سال قبل
ايران راه يافت و به تدريج بين عامه مردم رواج گرفت. تاورنيه مينويسد: «مردم در قهوهخانهها جمع ميشدند و به بحث و گفتگو ميپرداختند، در عهد شاه عباس مبارزه شديدي عليه مواد مخدره صورت گرفت. ولي پدرش شاه صفي كه مردي شقي و بيرحم بود نسبت به كساني كه به دودكشي خو گرفته بودند، با سختي و شقاوت رفتار ميكرد. چنانكه يكبار چند هندي را به گناه كشيدن دود به دربار بردند و در گلوي آنها سرب گداخته ريختند ... با اينحال دودكشي در ايران نيز پايان نيافت، بلكه كشيدن قليان كه ظاهرا از مخترعات ايرانيان است به كشيدن چپق افزوده شد. محمد رضا بيك فرستاده شاه سلطان حسين به دربار لوئي چهاردهم در سفرها همهجا قليان را با خود ميبرد و با تشريفات و مقدمات بسيار از آن استفاده ميكرد.
ص: 244
كسروي مينويسد: «پس از آنكه متجاوز از 250 سال چپق و قليان جاي خود را در كلبه گلين بينوايان و كاخ زرنگار سلاطين باز كردند، ناگهان سيگار از اروپا به ايران رسيد، ابتدا اعيان و رجال و روحانيان كشيدن آن را جايز نميشمردند ولي با گذشت زمان، تمام طبقات به اين كار پرداختند؛ چنانكه ميدانيم در دوره ناصر الدين شاه، مردم براي مبارزه با مداخلات اقتصادي و سياسي اجانب تحت رهبري ميرزا حسن آشتياني به مبارزه با تنباكو و توتون پرداختند و ميرزاي شيرازي فتوايي بدينسان فرستاد:
«بسم اللّه الرحمن الرحيم: اليوم، استعمال تنباكو و توتون، باي نحو كان، در حكم محاربه با امام زمان است. عجل اللّه تعالي فرجه» اين فتوي در افكار عمومي مؤثر افتاد؛ تبليغات ناصر الدين شاه براي رام كردن روحانيان به جايي نرسيد و دولت با دادن تاوان، امتياز صادره را لغو كرد.» «1» با اين اقدام شجاعانه و موفقيتآميز، مردم كمابيش به تأثير افكار عمومي و نتيجه اتحاد و همكاري آشنا شدند و بر آن شدند كه براي پايان دادن به حكومت فردي و تحصيل آزادي و مشروطيت نيز سعي و تلاش و همكاري و همقدمي نمايند.
امير نظام گروسي در يكي از منشأت خود، سرگذشت جوان گمراهي را چنين بيان ميكند، «اين فلان آقا ... اوايل عمر به تحصيل مشغول بود، مدتي گذشت كه با حضرات رنود و با جماعت الواد جليس گرديد، رشته مودت آنها را محكم نمود، و از معاشرت مردان كامل رم كرد فقد ضلّ بعد ما هدي و هو من الضّالين، جامه را كه به عصمت دوخته بود به فضاحت دريد، درس را به چرس و كتاب را به شراب، ورق را به عرق، نام را به جام، نيك را به ننگ تبديل نمود، ذلك هو الخسران المبين ... پس از دميدن مو و سياهي رو تغيير اسلوب نمود.» «2»
استعمال ترياك در لاهيجان
رابينو در حدود سال 1914 ميلادي مينويسد: «مردم لاهيجان و نواحي اطرافش، در استعمال مواد افيوني مشهورند و هر شب بايد به كشيدن ترياك مشغول شوند، بهطوريكه به من گفتهاند، هر شب در حدود نيم من شاه در اين نواحي ترياك مصرف ميكردند و البته در اين رقم مقدار شيرهاي كه مصرف ميشده، منظور نگرديده است، پنجاه درصد ترياك، در وافور باقي ميماند كه آن را با دقت جمع ميكنند و به صورت سوخته ترياك ميفروشند و با اين سوخته ترياك است كه شيره تهيه ميشود، خطر شيره از ترياك به مراتب زيادتر است. بازرگانان زيادي از بجنورد به قصد خريد سوخته ترياك كه هر من شاه آن 16 تا 30 تومان قيمت دارد، به اين شهر ميآيند،
______________________________
(1)- نقل و تلخيص از كتاب تاريخچه توتون و قليان، احمد كسروي، تهران سال 1335، ص 5 به بعد.
(2)- گروسي، منشأت امير نظام، ص 119.
ص: 245
مقدار خريد ساليانه سوخته به هفتاد تا هشتاد من شاه ميرسد كه البته بايد به اين اندازه مقداري را كه زائرين مشهد به خراسان ميبرند اضافه نمود. مصرف مواد افيوني در لاهيجان و نواحي آن در حدود دو خروار است و در اين مقدار رقمي براي سوخته كه نصف آن ميشود منظور نگرديده است. ترياك از يزد و همدان وارد ميشود.» «1»
زيانهاي اعتياد
اعتياد يا خوگيري به استعمال مواد مسكن يكي از گرفتاريهاي اجتماعي روزگار ماست، معمولا اشخاص زير به اين كار سفيهانه دست ميزنند: «1- ناخرسنداني كه به قصد سبكباري، به دارو ميگرايند. 2- تفننجوياني كه به تحريك كنجكاوي ناروا، داروآزمايي ميكنند. 3- سادهدلاني كه به تقليد معتادين يا داروبارگان يا به تقليد داروفروشان به اميد تقويت (مثلا تقويت جنسي) به داروها روي ميآورند. 4- بيماراني كه براي دردزدايي يا بهبود، داروهاي سستيآور يا شورانگيز بهكار ميبرند.- همه دانسته يا ندانسته خود را در حيطه جاذبه دوزخي اين داروها قرار ميدهند.
در هر طبقه اجتماعي هر فرد، مطابق امكانهاي اقتصادي و آموزشي خود، دستخوش انبوهي از نيازهاست، برخي از نيازها مثبت يا شخصيتپرورند و برخي منفي يا شخصيتشكن نيازهايي مانند نياز به خوراك و نياز به دانش كه ارضاء آنها براي تحقق و تعالي شخصيت ضرورت دارد، مثبتاند و نيازهايي مانند نياز به ترياك يا نياز به خرافات كه ارضاء آنها به- تعالي شخصيت لطمه ميزند و سرانجام ناخرسندي بهبار ميآورد، منفي بهشمار ميآيند ...
هركس از برآوردن نيازهاي خود ناگزير است، اما هيچكس يكسره از ناخرسندي مصون نميماند؛ از يكسو به اقتضاي قيدهاي طبيعي و اجتماعي، ارضاء برخي از نيازهاي شخصيت- پرور ناميسر، و ناخرسندي پرهيزناپذير است ... هيچجامعهيي نيست كه بر اثر نيازهاي مزاحم، در معرض ناخرسنديها نباشد ...
در اثر وفور تعديهاي اجتماعي در برخورد تكرويها و خودخواهيها، انبوهي از تحميلها، محدوديتها و محروميتهاي گوناگون پديد ميآيد ... بسياري از مردم براي رهايي از ناخرسنديها به- غفلتزدگي يا بيخودي پناه ميبرند و با داروها، در مقام تسكين درد برميآيند ...» «2»
در ايران، در مجله «بازتاب» كه نشريه روانشناسي و روانپزشكي است در پيرامون علل اعتياد مينويسد:
1- مناسبات اجتماعي يعني روابط خانوادگي، گروهي، قومي، ملي و بهطوركلي وضع اجتماعي و فرهنگي يك جامعه در ارتباطي نزديك با اعتياد ميباشد.
______________________________
(1)- ه. ل رابينو، گيلان، ترجمه جعفر خماميزاده، ص 351- 352.
(2)- دكتر آريانپور، مجله بازتاب، شماره 3، ص 14 به بعد. (بهاختصار).
ص: 246
2- در دسترس بودن ترياك و دارو نيز عامل مهمي است و شايد بتوان گفت به محض آنكه توزيع و فروش دارو با دشواري روبرو شود، از تعداد معتادان كاسته ميشود.
3- فشارهاي اجتماعي، يعني ديكتاتوري، اختناق و زور و ستم، ميتواند در ايجاد و تشديد اعتياد سهمي مهم داشته باشد.
4- مشكلات طبي- گاه ميسر نبودن امكانات پزشكي موجب «خوددرماني» ميگردد و گاه مبهم بودن بيماريها مانند افسردگي موجب ميشود كه شخص به الكل و مواد افيوني پناه ببرد، در مملكت ما سالهاي دراز است كه كشيدن ترياك براي رفع نارسايي جنسي، مرض قند، فشار خون و ناراحتيهاي قلبي و عصبي توصيه ميشود.
5- نقش قوانين براي مبارزه با اعتياد نيز مهم است، چه احتياج و اعتياد به اين داروي مهلك، ممكن است، دزدي و فحشاء را در بين معتادين رواج دهد، لذا قوانين جدي و قاطع در اين موارد مؤثر است- اعتياد از نيروي فعال كشور به طرزي وحشتآور ميكاهد و هزينههايي را به سازمان بهداشتي و درماني كشور تحميل ميكند.
6- علاوه بر قوانين، براي مبارزه با اعمال نابهنجار، ميتوان از عوامل فرهنگي، آموزش و پرورش و تعليمات و تبليغات اجتماعي و سياسي سود جست.
وضع قوانين متناسب با شرايط اجتماعي از تعداد معتادان ميكاهد، چنانكه قانون منع كشت خشخاش و شدت عمل با معتادين درگذشته، حدود يك ميليون از تعداد معتادان كاست.» «1»
بهكار بردن مكرر بسياري از داروها، به شيوههايي چون خوردن، دود كشيدن، بر پوست ماليدن و تزريق كردن موجب اعتياد ميشود، داروهاي سستيآور يا مخدر مانند الكل، ترياك و مورفين و هروئين و حشيش و «ماريجوآنا» و «ال. اس. دي» و داروهاي شورانگيز و مهيج مانند كافهاين و كوكااين و نيكوتين و جز اينها، به انسان زيان جسمي و رواني ميرساند و موجب شور جنسي كاذب شده، به دستگاه تناسلي و دستگاه گوارش لطمه ميزند. با توجه به تلاشي كه محافل امپرياليستي و ارتجاعي ايران بهطور مستقيم و غيرمستقيم براي منحرف كردن نسل جوان بهكار ميبرند، بر مليون و آزاديخواهان و اصلاحطلبان واجب است حتي- الامكان، تفننها و تفريحات سالم، مخصوصا ورزش بدني را (با ايجاد ميدانهاي گوناگون ورزشي در محلات و مناطق مختلف) در اختيار عموم، مخصوصا نسل جوان قرار دهند، اگر سابقا طبقه حاكم به قصد بازداشتن جوانان از مبارزه و فعاليتهاي سياسي و اجتماعي، ميكوشيد با ترويج سبكسري، ولنگاري، بيتفاوتي و شهوتراني و پولپرستي و مقامطلبي، آنان را به ناتواني جسمي، روحي و فكري بكشاند، اكنون بايد بكوشيم تعليمات اجتماعي و سياسي را
______________________________
(1)- ر. ك: مجله بازتاب، پيشين، ويژه اعتياد. شماره 3 پائيز 1359. ص 10 به بعد.
ص: 247
جزو برنامه تحصيلي دبيرستانها قرار دهيم تا نسل جوان از فهم و درك سياسي كافي برخوردار شود؛ بزرگترين وظيفه آموزش و پرورش القاء آرمانهاي والا و نوعدوستانه به نسل جديد است، با تدارك وسايل ارضاء نيازهاي عمومي به همگان مجال كافي ميدهيم كه ضمن برآوردن نيازهاي مثبت خود، الزاما بخشي از نيازهاي عمومي جامعه را برآورند.
مسأله اعتياد را در هر جامعه بايد در ساختمان اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي آن جامعه و درمان اصولي و ريشهكني و نابودي بنياني اين بليه را بايد در دگرگوني بنياني جامعه و رفع تضييقات جستجو كرد. اگر زمامداران كشوري برگزيده خلق نباشند، مسلما در راه نجات مردم قدمي برنميدارند. چنانكه در تاريخ دوازدهم ربيع الاول 1329، كار- گزاران دولت براي رشد و گسترش كشت و فروش و استعمال ترياك، آشكارا مردم را به كشيدن ترياك دعوت كردند و در ماده دوم اين قانون آشكارا اعلام كردند كه: «سوخته ترياك را دولت با قيمت مناسبي از دودكنندگان ميخرد و براي هر مثقال سوخته «سه عباسي حق الزحمه» داده ميشد، با تصويب اين قانون و با هدايت اداره انحصارات كه به دستور بيگانگان سازمان يافته بود، به بهانه افزايش درآمد كشور بر شمار معتادين افزوده شد، هرجا كه اداره انحصار ترياك شعبهاي نداشت، پاسگاه ژاندارمري چنين وظيفه شومي را به عهده ميگرفت.» «1»
تجارت مواد مخدر يكي از دهها ابزار قتاله سركوبي و نابودي ملل مستعمره به دست امپرياليسم است ... دكتر چهرازي در يكي از سخنرانيهاي خود ميگويد: «مصرف ساليانه ترياك در ايران بيش از «700 تن» بوده و بالغ بر يك ميليون نفر از طبقه فعال اين كشور معتاد به افيون ميباشند و اضافه ميكند: طبق بررسيهاي پزشكي و روانپزشكي مسلم شده است كه ترياك اعصاب را به رخوت دچار ميسازد، استقامت و پشتكار را درهم ميشكند زور و توانايي را ميكاهد، اراده را نابود ميكند، به موجب آمار غيررسمي، تعداد فعلي معتادان ترياك در ايران پانصد هزار نفر و معتادين به هروئين، سيصد هزار نفر بودند.
يك مجله خارجي به نام «ساگاز» در سال 1969 اعلام نمود كه: «شاه ايران و خويشاوندان وي در فروش مواد مخدر شركت فعالي داشتند، در همين مجله آمده است كه در سال 1969 در حدود 186 تن ترياك در ايران كشف شد، ولي دولت ايران، «نيم تن» گزارش كرد، بعد معلوم شد بنا به گفته غلامرضا، برادر تني شاه، ترياك كشف شده به وسيله ژاندارمري و شهرباني، به مقر اشرف برده ميشود ...» «2» چنانكه اشاره شد كشورهاي استعمارطلب و جهان امپرياليسم در راه منحرف كردن نسل جوان تلاش فراوان به خرج ميدهند. «سازمان سيا و مافيا، سالانه بيش از صد تن هروئين و هزاران تن ترياك و حشيش را در بين جوانان تقسيم ميكند و سازمانهاي
______________________________
(1)- همان مجله، ص 34 و 29. (به اختصار).
(2)- همان مجله، ص 41 و 45.
ص: 248
امنيتي امريكا هزينههاي آن را ميپردازند.
«يكي از برنامههاي هواپيمايي امريكا، در جنوب شرقي آسيا، ويژه حمل انواع قاچاق و مواد مخدر بود كه با نظارت بعضي از كارگردانهاي «سيا» و با مباشرت «مافيا» انجام ميشد.» «1»
در جنگ ويتنام، اعتياد مشكل بزرگي براي آمريكا فراهم آورده بود، رقم معتادين از جنگ برگشته دستكم به چهل هزار نفر ميرسيد. يكي از سربازان آمريكايي كه از ويتنام برگشته بود، به دليل كشتار بيرحمانهاش از «نيكسون» مدال دريافت كرد، وي هنگام اجراي مراسم، حالتي غيرعادي داشت، خبرنگاري جوياي علت شد وي گفت كه همواره «ماري- جوانا» مصرف ميكرده و سپس به ويتكنگها يورش ميبرده است ... براي فرار از مقابله با كشمكشهاي دروني است كه سرباز دارو مصرف مينمايد، تا بدون كوچكترين «عذاب وجدان» اين «شجاعت» عاري از شناخت يعني تجاوز و آدمكشي جامه عمل بپوشد.» «2»
نكتهيي كه توجه به آن ضروريست، اينكه، بيكاري و نداشتن شغل و مسئوليت مشخص در ابتلاي جوانان به اين بلاي جانكاه عامل بسيار مؤثري است: «در گزارشي از نوجوان 17 ساله علت روي آوردن او به مواد مخدر چنين ذكر شده است: «اولش با جمع شدن سر كوچه شروع شد و بچهها اصرار كردند كه «سيگار بكشيم» بعد نوبت حشيش شد و بالاخره به اينجا رسيدم كه بايد روزي 80 تومان خرج هروئين كنم.» گزارشهايي وجود دارد كه نوجوانان بعضي از مدارس به كشيدن حشيش و هروئين و جز اينها ميپردازند، دكههاي نزديك دبيرستانها و داخل پاركها شكارگاه عاملين و فروشندگان مواد مخدر بهشمار ميرود ... در گزارشي آمده است: «سه تن از دانشآموزان پائينتر از 16 سال به علت پخش و فروش هروئين دستگير شدهاند.» «3»
منع كشت خشخاش
پس از حوادث شهريورماه 1320، انحصار و مراقبت محدود گذشته از بين رفت و در سالهاي جنگ جهاني دوم و بعد از آن، قاچاق مواد افيوني و اعتياد آن رواج بيشتري پيدا كرد، تا سرانجام درنتيجه اقدامات سازمان ملل متحد و تشكيل انجمن مبارزه با الكل و ترياك و عوامل ديگر، دوره جديدي براي مبارزه با اعتياد مواد افيوني آغاز شد و در بهمن سال 1334 قانون منع كشت خشخاش و جلوگيري از مصرف غيرطبي ترياك از تصويب مجلس گذشت و وزارت بهداري مسئول دولت و ملت، در مقابل معتادين قرار گرفت؛ در نتيجه، كاهش قابلملاحظهيي در تعداد مصرفكنندگان حاصل شد
______________________________
(1)- همان مجله، ص 47.
(2)- همان مجله، ص 65 و 66. (به اختصار).
(3)- همان مجله، ص 67.
ص: 249
ولي به علت وسعت كشور، پراكندگي جمعيت، نبودن بازرسان دلسوز و فداكار و دوام كشت سنتي و فساد دستگاه حكومتي و سوءاستفاده كشورهاي مجاور و نبودن برنامه ممتد درماني و پيشگيري از اعتياد، اين تلاشها به ريشهكني بلاي اعتياد منجر نشد؛ در نتيجه در سال 1348 به علت مسائل و مشكلات سابق الذكر، دولت، قانون منع كشت خشخاش را لغو كرد و به جاي آن «قانون كشت محدود خشخاش» را آورد و به بيماران و پيران معتاد كه در آزمايشات طبي اعتياد آنان به ثبوت رسيده «كوپن» و اجازه استفاده از ترياك داده شد.» «1»
مسأله هروئين
از سال 1339 در ايران نيز مثل كشورهاي ديگر، مصرف هروئين به سرعت بالا رفت، چون تهيه ترياك در ايران آسان بود، آزمايشگاه متعددي براي تهيه آن احداث شد.- خفقان سياسي و محيط يأسآلود زمان، مصرف آن را در ميان «روشنفكران» كافهنشين دامن زد، ميزان قاچاق آن، سالبهسال بالاتر رفت، تا جائي كه دولت در سال 1347 با تصويب قانون تشديد مجازات مرتكبين قاچاق، رسيدگي به جرائم مربوط به آن را در صلاحيت دادگاههاي ارتش قرار داد- دولت ضمنااميدوار بود با دادن سهميه، از توسعه اعتياد هروئين جلوگيري نمايد و تعدادي از معتادان سابق ترياك كه هروئيني شده بودند، مجددا به ترياك كه ضرر و خطر كمتري دارد روي آورند.» «2»
حتي امروز باوجود مراقبت و دلسوزي مأمورين دولت جمهوري اسلامي، عمال امپرياليسم و ارتجاع، به وسايل گوناگون ميكوشند كه نسل جوان را گمراه و به ورطه هولناك اعتياد سوق دهند. ولي با بيداري و تلاش مأمورين و دستگيري مستمر عمال اين جنايت، هرگز در اين راه توفيقي حاصل نخواهند كرد.
______________________________
(1)- همان مجله. ص 84.
(2)- همان مجله. ص 85 به بعد.
ص: 251
مي و ميگساري
ص: 253
مخالفت صريح اسلام با مسكرات و قمار در قرآن سوره «مائده» آيه 89 با صراحت تمام با نوشيدن مسكرات و قمار و بتپرستي و ديگر رسوم مذموم دوران جاهليت مبارزه و مخالفت شده است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.»
ترجمه: اي اهل ايمان شراب و قمار و بتپرستي و تيرهاي گروبندي (از رسوم عهد جاهليت) همه پليد و عملي است شيطاني، از آنها دوري كنيد تا رستگار شويد.
در آيه 90، به زيانهاي اجتماعي شراب و قمار اشاره شده است:
إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ.
ترجمه: قصد شيطان آنست كه به وسيله شراب و قمار ميان شما عداوت و كينه برانگيزد، و شما را از ذكر خدا و نماز بازدارد، آيا شما از آن دست برميداريد (تا به فتنه شيطان مبتلا نشويد).
با آنكه در آيات سابق الذكر، با كمال صراحت، شرب خمر و قمار تحريم شده است، از دوره بني اميه و بني عباس به بعد عدهيي براي تأمين نيات ناصواب خود و به پيروي از نفس اماره با تأويل و تفسيرهاي ناصواب، سعي كردهاند، محملي براي اعمال نامشروع و زيان- بخش خود بتراشند.
جالب توجه است كه پس از گذشت 13 قرن از تعاليم عاليه اسلامي اكنون محافل علمي و فرهنگي و پزشكي جهان غرب، پس از مطالعات و تحقيقات و آزمايشهاي طبي گوناگون به زيانهاي فراوان مواد الكلي بر روي سلسله اعصاب و جهاز هاضمه و سلامت عمومي بدن پي برده و به كمك سازمانهاي تبليغاتي خود مردم را از ميگساري و عوارض گوناگون آن برحذر ميدارند.
ما، در صفحات بعد ضمن اعلام نظريات دانشمندان و اهل ادب و شعراء در پيرامون
ص: 254
مضرات و زيانهاي شراب و ديگر مواد مخدر، تاريخ شيوع مينوشي را از قديمترين ايام تاكنون مورد مطالعه و بررسي قرار ميدهيم، تا نسل جوان بهتر و بيشتر به زيانها و عوارض آن آشنا گردند و ضمن مبارزه با اين قبيل انحرافات، در تقويت جسم و جان خود بكوشند. و به اين نكته توجه كنند كه طي 13 قرني كه از پيدايش اسلام ميگذرد تنها دولتي كه بهطور جدي با ميگساري مبارزه كرده، حكومت جمهوري اسلامي ايران است